********
موسیقی خیابانی!
عزت الله ضرغامی در کانال تلگرامیاش مینویسد: خیابان ولی عصر (عج)، روبری پارک دانشجو، به دو جوان عزیزی برخوردم که در کنار پیاده رو مشغول نوازندگی بودند. مرا که دیدند احوالپرسی و اظهار محبت کردند. اخلاق و ادب و رفتار و کلام آنان به شدت مرا مجذوب شخصیت شان کرد. جوگیر شدم.
کنارشان ایستادم تا برایم قطعه ای را اجرا کنند. همین است که می بینید . برای انتشار فیلم هم از آنان اجازه گرفتم.
فایل کامل این فیلم را در کانال شخصی ام گذاشته ام.
موسیقی خیابانی مدتی است متولد شده است. بعضی از آنها باکلاس هستند. بعضی ها هم صرفاً آهنگ های لاله زاری قدیم را تکرار می کنند. بعضی شان آرام و دلنشین می زنند. برخی دیگر با یک بلندگوی دستی آلودگی صوتی ایجاد می کنند.
با این پدیده چه باید کرد؟ هنر و هنرمند ارزشمند و مقدس است. نیاز به نان شب برای جوانان مستعد و آماده کار نیز از همه چیز مهمتر است. خوب است وزارت ارشاد با بررسی دقیق این پدیده و پیش بینی آینده آنان، سیاست حساب شده و درستی برای مدیریت آنان درنظر گیرد.
از مهدعلیا تا عفتالسادات!
داریوش سجادی، فعال اصلاح طلب، در کانال تلگرامی خود می نویسد: ماجرای سفر «فائزه هاشمی» به خرم آباد به منظور سخنرانی در یک میتینگ انتخاباتی و اعتراض و زد و خورد صورت گرفته در این میتینگ بین حامیان و مخالفان وی برخوردار از یک حاشیه معنادار و عبرت آموز بود.
به گزارش خبرگزاری های داخلی متعاقب اعتراض های صورت گرفته نسبت به حضور ایشان در خرم آباد، مشاارلیها در بازگشت نیز با اعتراض برخی از مسافران هواپیمائی مواجه می شود که در مسیر خرم آباد به تهران توسط مسئولین فرودگاه پروازشان به تاخیر می افتد تا «فائزه» بتواند خود را به این پرواز برساند!
تاخیری که ظاهراً پس از اعتراض مسافران و بداخلاقی تیم پرواز و ایجاد تشنج در هواپیما نهایتاً با اخراج یکی از مسافران معترض با 40 دقیقه تاخیر تیک آف می شود.
کشمکش مزبور در فرودگاه خرم آباد از حیث شکلی یادآور و قرینه کشمکش و منازعه 30 سال پیش بین مادر فائزه هاشمی (عفت مرعشی) با عاتقه رجائی همسر شهید رجائی و نماینده وقت مجلس ایران در فرودگاه مهرآباد تهران است که طی آن وقتی خانم رجائی در کسوت نماینده مجلس عازم یک سفر کاری از طریق بخش VIP بودند مواجه با معطلی بیش از حد برای پرواز شدند و زمانی که متوجه شدند تاخیر اشغال VIP بدلیل بازگشت خانم مرعشی از سفر مشهد می باشد (!) بعد از مواجهه با عفت مرعشی بر این مبنا معترض ایشان شده که وقتی شما هیچ مسئولیت کشوری ندارید به چه مناسبت باید از کریدور VIP و امکانات بیت المال استفاده کنید و نمایندگان مردم را معطل خود نگاه دارید؟ و در پاسخ مواجه با پاسخ گستاخانه عفت مرعشی می شود مبنی بر آنکه:
تو اصلاً چی می گی؟ مردم ما رو می پرستند!
تقارن دو اتفاق مشابه با دو رویکرد مشابه برای یک «مادر و دختر» می تواند مویدی بر صحت ادعای عفت مرعشی باشد که سال گذشته در مصاحبه با «ماهنامه مدیریت ارتباطات» ضمن نفی نقش داشتن همسرشان (هاشمی رفسنجانی) در تربیت فرزندان با مباهات فرمودند:
تربیت بچه ها همه با من بوده. ایشان (هاشمی) که اصلاً نبودند!
هر چند اعتراف عفت مرعشی به نقش محوری و بالا دستی ایشان در تربیت فرزندان مغتنم است اما، شواهد و قرائن موید آن است که «فرای مناقشه پذیر بودن شیوه و مدل تربیتی مزبور» مشارالیها نقشی بیش از مربی تربیتی را در خانواده برای خود قائل بوده و شأن ایشان در خانواده قبل از آنکه استوار بر مناسبات مادرانه باشد مستظهر به یک اتوریته خویش کامانه است تا جائی که می تواند هاشمی رفسنجانی را تا آنجا مستاصل کند که با چشمانی اشک آلود در مقابل مرحوم پرورش برای بر سر عقل آمدن همسرش دست به دعا بردارند!
طبعاً همسر یک انقلابی سابق که تا پیش از انقلاب در خلوت تنهائی ناشی از اسارت همسرش در زندان ساواک مجبور به دندان کشیدن پنج فرزند قد و نیم قدش از این زندان به زندانی دیگر برای ملاقات با همسر باشد در فردای پیروزی انقلاب وقتی همان همسر برای ملاقات و صرف شام با همان انقلابی سابق از پاویون مرقد امام به ویلای لواسان «هلی بُرد» می شوند نفس چنین مناسبات شاهنشاهانه ای تا آن اندازه برخوردار از چاشنی می تواند باشد تا ضریب خویش کامی عفت مرعشی را بیرون از مناسبات مادرانه و خانه دارانه به جائی برساند که آنک آن بانوی خانه دار را مدعی برقرار کننده مناسبات بین ایران و عربستان بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال 66 نماید!
هم چنان که همین ظرفیت تا آن درجه استعداد دارد تا در 88 مشارالیها را به آن درجه از اعتماد بنفس برساند که فرمان حمله به نظام و ریختن به خیابان را به مردم بدهند (!) و در 92 نیز قبل از اعلام نامزدی هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری، کلیت انتخابات در ایران را زیر سوال بُرده و بفرمایند: انتخاباتی وجود ندارد(!) مگر برای اینها (؟) کاری دارد رای ها را عوض کنند!؟ و با همین روحیه و سیئه در فردای محکومیت «مهدی اش» لُغُزخوانانه محاکمه دُردانه اش را تقلب و پدر سوخته بازی عدلیه نظام قلمداد کنند!
چیزی قرینه «مهد علیا» مادر مشهور ناصرالدین شاه که از جوار خویش کامی ها و رشک ورزی های زنانه تا «عزل و فصد» امیرکبیر هم پیش رفت و تاریخ و مقدرات یک کشور را قربانی خلقیات و روحیات و سرکشی های زنانه و جاه طلبی ها و خیره سری های متفرعنانه خود کرد.
علی ایحال ایرانیان در ادبیات فولکلور خود قائل به آنند که پشت هر مرد موفقی زنی در سایه ایستاده!
چنین غُلوّی ناظر بر این مدعاست که مردان موفق، کامیابی خود را مرهون و مدیون همدلی و همراهی و شکیبائی همسران شان هستند.
لذا با فرض پذیرش صحت چنین ادعائی لابد می توان و باید به ابتنای برهان خلف بر این گزاره نیز صحه گذاشت که تقصیر ناکامی و هزیمت همه مردان شکست خورده نیز بر ذمه زنانی است که در قفای همسران از بذل توجه و همدلی و همراهی و شکیبائی با مردانشان در بزنگاه ها و آوردگاه ها و مصائب مضایقه داشته و بدین طریق موجبات ناکامی و شکست و هزیمت همسران خود در آوردها و مجاهدت ها و مساهرت ها را سببیت کرده اند!
ظریف در حال شناخت مختصات جهانی است
یاسر جبراییلی درباره توئیت دکتر ظریف در کانال تلگرامیاش مینویسد: آقای دکتر ظریف توئیت کرده اند «در جهانی که دادگاه های خارجی می توانند دارایی های دیگران را مصادره کنند، آمریکا قطعا بیشترین (اموال) را برای از دست دادن دارد؛ هم در پرونده های ضد آمریکایی و هم در سرمایه گذاریها.»
اینکه وزیر خارجه دولت یازدهم آرام آرام در حال پی بردن به مختصات جهانی است که در آن زندگی می کنیم، امر مبارکی است. اما این، تنها ویژگی جهان نیست؛ تنها مشخصه آمریکا هم این نیست. این مشخصات، عیان هستند و نیازی هم به تکرار نیست.
امیدوارم دیر نباشد روزی که دکتر ظریف توئیت کنند در چنین جهانی و با چنان آمریکایی، نباید اینگونه برجامی امضا می کردند و از ملت عذرخواهی کنند.
سند منتشر نشده از سوابق وزیر دربار محمدرضا شاه
عبدالله شهبازی در کانال تلگرامیاش با انتشار سندی از حسین علاء مینویسد: این سند فکر کنم تا بحال منتشر نشده. «سند بیوگرافیک» ساواک است درباره حسین علاء، وزیر دربار و نخستو زیر دوره پهلوی دوم که مدتی محمدرضا شاه، پس از جدایی از ثریا، میخواست با دخترش بنام ایران ازدواج کند. علاء از چهرههای شاخص لژ بیداری ایران و ماسون قدیمی و از دوستان نزدیک رجالی مانند محمدعلی فروغی و ابراهیم حکیمی و سید حسن تقیزاده و دکتر محمد مصدق و دیگران بود. ساواک برای رجال مهم یک فرم استاندارد بیوگرافیک داشت که اول پرونده ایشان میگذاشت. تاریخ سند ۱۹ آبان ۱۳۳۷ است. دین علاء «ازلی» ذکر شده و او را بعنوان «کلیددار فراماسونری در ایران» معرفی کرده. مربوط است به بحث بابیگری یعنی نشان میدهد که بابیها (ازلیها) به صورت یک فرقه بسته بسیار نخبهگرا حضور داشتند و از بین نرفتند.
دغدغههای عدالتخواهانه استاد حکیمی چگونه شکل گرفت
در کانال تلگرامی منتسب به استاد حکیمی خاطرهای درباره روز کارگر منتشر شده که در ادامه خواهیم خواند.
استاد حکیمی می گفت:
روزی حاجی حکیمی -پدرم- مرا برای آوردن کارگر، به سر گذر فرستاد. وقتی به آنجا رسیدم ساعتی از روز گذشته بود. دیگر کسی به دنبال کارگر نمی آمد. کارگرها در سنین مختلف -جوان و میانسال و پیر- از من کودک خواهش می کردند تا برای کار، آنها را به خانه ببرم. این درخواستها مرا رنج می داد. دیدن پیرمردی که برای کار و درآمدی اندک، از کودکی تقاضا می کند؛ مرا به تفکر وا داشت. ذهنم را درگیر می کرد.
کارگرها صبح مشغول کار شدند. ظهر که شد برای استراحت و خوردن غذا، کنار حیاط نشستند. غذا آماده شد. برای آنها سفره جدا در حیاط پهن شد. من غذای خودم را برداشتم و به حیاط رفتم. کنار کارگران نشستم و با آنان غذا خوردم.
این آغاز دغدغه های عدالتخواهانه و محروم گرایانه استاد است. آغازی برای راه، یک حرکت و یک اقدام. اینگونه است که استاد تنها به حرف و نظریه بسنده نمی کند و دست به اقدام می زند. زاغه ها را شناسایی می کند. ثروتمندان را به رسیدگی به محرومان فرا می خواند، پیش از آنکه به دعوت عمومی بپردازد.
به نقل از امیر مهدی حکیمی
کتاب مرزبان توحید : ۳۷۳
پيام انتخابات مجلس؛ انتخاب شدن بيش از آنكه يك «شانس» باشد، يك «مهارت» است
مهدی محمدی در کانال تلگرامیاش درباره انتخابات مجلس مینویسد: تركيب نهايي منتخبان مجلس پيام هاي مهمي از حيث شناخت "ديدگاه راي دهندگان" در خود دارد. بيش از ٧٠ درصد تركيب مجلس جديد است و اين يعني نمايندگان پيشين فاقد "ظرفيت تكرار" بوده اند. كليشه هاي سياسي يكسره بي اعتبار شده است. در مواردي مدافعان سفت و سخت برجام راي آورده اند و در موارد مهم تري منتقدان بسيار تند و تيز آن. در برخي حوزه ها، حاميان دولت برتري آشكاري دارند و در حوزه هايي ديگر نزديك ترين و شناخته شده ترين حاميان دولت به كانديداهايي گمنام باخته اند. در برخي حوزه ها، كانديداهايي بسيار ثروتمند، صحنه را به رقيبان ندار و بي بضاعت واگذار كرده اند و اين يعني پول هم "عامل تمام كننده" نبوده است. حوزه هايي هست كه ليست اميد در آن قاطعانه برنده بوده و حوزه هاي ديگري هم هست كه با وجود نقش آفريني جدي طبقه متوسط، اصولگرايان ارتدوكس راي آورده اند.
نتيجه اين است كه "الگوي راي دهي" بسيار پيچيده شده و كمتر از قواعد عام تبعيت مي كند. "گفتمان هژمون در ابعاد ملي" وجود ندارد و تصميمات راي دهندگان، تا حدود زيادي تابع "ملاحظات محلي" است.
از همه مهم تر، مهارت هاي روشي و تكنيكال، و آنچه مي توان آن را "هنر كسب محبوبيت" ناميد، به شدت با اهميت تر از گرايش هاي سياسي و جهت گيري هاي گروهي است.
پيام اين انتخابات اين است: انتخاب شدن، بيش از آنكه يك "شانس" باشد، يك "مهارت" است.
خسارتهای حلقه نیویورکیها به منافع ملی
دکتر رضا سراج در کانال تلگرامیاش مینویسد:
پيروزي خاتمي در انتخابات سال 76 منجر به تسلط کامل حلقه نيويوركي ها بر وزارت خارجه شد؛ آنان راهبرد خلع سلاح ایران جهت اعتمادسازی با غرب را برای دولت خاتمی تصمیم سازی نمودند. مطابق این راهبرد، ایران به صورت یکجانبه و بدون دریافت هیچ امتیازی، منع تولید و انبار بمب های خوشه ای، شیمیایی، میکروبی و مین گذاری را پذیرفت
خلع سلاح حزب الله و به رسمیت شناختن اسرائیل
با لشكركشيهاي امريكا به منطقه و فضای ارعاب ناشی از آن در سال 2003 حلقه نیویورکی ها نامه ای را از طریق سفارت سوئيس برای مقامات آمریکا ارسال نمودند. مطابق آنچه بعدها «دنيس راس»، مشاور ارشد جورج بوش پدر و پسر طي مقالهاي در مجله نيوزويك به چاپ رساند، صادق خرازي مسئول نوشتن نامه به امريكاييها شده بود. همچنین «تريتا پارسي» نیز اعلا م کرد اين نامه بعد از مشورتهاي طولاني صادق خرازي با محمد خاتمي نوشته شده است. در اين نامه ذلتبار آمده بود، در ازاي «خروج نام ايران ایران از محور شرارت» از سوي امريكا، ايران از طریق طرح ملک عبدالل اسرائیل را مورد شناسایی قرار داده و متعهد مي گردید فعاليتهاي هستهاي خود را شفاف و از خلع سلاح حماس و حزبالله حمايت كند. اين همه در حالي بود كه ايران به صورت داوطلبانه اجراي پروتكل الحاقي را پذيرفته بود. اجراي پروتكل، زمينهساز بازديدهاي متعدد و گسترده بازرسان آژانس از تأسيسات هستهاي ايران را فراهم آورد. نامه جنجالي 2003 حلقه نیویورکی ها به امريكا، به واسطهگري «تيم گولديمن» سفير وقت سوئيس در تهران از طريق «باب ني» نماينده حزب حاكم جمهوريخواه و عضو سابق كنگره امريكا براي «روو» مهمترين مشاور جورج بوش ارسال شده بود.
این ضعف و زبونی حلقه نیویورکی ها باعث جدی شدن گزینه حمله نظامي آمریکا به ایران شد و عملا کشورمان را چندین سال به لبه پرتگاه جنگ برد.
چرا اصلاحطلبان تمایلی به ریاست مجلسی عارف ندارند؟
دکتر عبدالله گنجی در کانال تلگرامیاش نوشته است: يک روز پس از انتخابات مرحله دوم انتخابات مجلس شوراي اسلامي رسانه هاي اصلاح طلب از پيروزي در جمع دومرحله خبر مي دهند.البته خوشحالي آنان بيشتر از گرفتن سرپل در نظام بدون عذرخواهي از اتهام تقلب به نظام و شعارهاي فرا تقلب پس از آن است. حال سوال اين است که اکثريت ادعايي منجر به رياست يک اصلاح طلب بر مجلس خواهد شد؟ ديروز يکي از اعضاي مجمع روحانيون گفته است که هنوز روي عارف به جمع بندي نرسيده ايم. کرباسچي هم تفاوتي بين عارف و لاريجاني ندانسته است. روزنامه آرمان هم مرتب عارف را تحقير مي کند و صرفا اندکي از اصلاح طلباني که مشي آنان مثل خود عارف است و يا اميدوارند در پرتو عارف وارد هيات رئيسه شوند (کواکبيان،حضرتي ....) از رياست وي حمايت مي کنند.
علت بي مهري درون جرياني به عارف چيست؟ سه نگاه را مي توان در اينجا ديد:
1- برخي اصلاح طلبان مشکلات کشور را به گونه اي مي بينند که حل آن پيچيده است و از گردش توقع مردم به خود براي حل مسايل هراسانند و نمي خواهند در جايگاه پاسخ دهي باشند.
2- برخي شخص و شخصيت عارف را زير سوال مي برند و در محافل خصوصي وي را اين کاره نمي بينند.
3- دسته اي ديگر به اين خاطر عارف را نمي پسندند که وي را معتقد به نطام و هماهنگ با جهت گيري کلي نطام مي دانند. اين جماعت در سال1392 نيز عارف را کانديد نهادهاي امنيتي اعلام کردند. در اين ميان دولتي ها پيچيده تر عمل کردند از يک سوعارف را به سوي مجلس هل دادند تا سال 1396 خيالشان آسوده باشد و از سوي ديگر لاريجاني را براي رياست ارجح دانستند و عارف را چوپ دو سرطلا کردند.
تذکر سال گذشته رهبر انقلاب به مسئولان دولت چه بود؟
سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنهای اقدام به انتشار طرحهای گرافیکی از بیانات ایشان کرده است که در ادامه برخی از آنها نقل میشود.
به رفع مشکلات جامعه کارگری از جمله معیشت، اخراجها و تعویق حقوقها توجه کنید!
البتّه دانشگاهها، محیط جامعه و صدا و سیما مهم است، امّا هیچکدام به اهمّیّت آن پایهى ابتدایى، پایهى دبستان، نیست.
برخی با ديدن يک ناهنجاری از يک دختر يا پسری در خيابان يا در هر محيطی، فوراً قضاوت ميكنند كه نسل جوان ما از بين رفت؛ نه آقا! نسل جوان؛ نسل جوان مؤمنی است.
چرا آمريكا پيغام هاشمي رفسنجاني را جدى نميگیرد؟
مهدی محمدی در کانال تلگرامیاش مینویسد: هاشمي رفسنجاني براي امريكا پيغام فرستاده كه "دوران زورگويي تمام شده است." سوال اين است كه امريكا چرا بايد اين حرف را جدي بگيرد؟ به دليل ايميل هاي دهشتناك آقاي عراقچي (؟!)، واكنش هاي مهيب دولت به حفظ تحريم ها (؟!) يا انصراف جانسوز دكتر ظريف از ابراز محبت و دوستي به عادل الجبير؟! آقاي هاشمي هر وقت تصميم گرفت سرچشمه اصلي فشارها عليه ايران را بيابد، كافي است كمي در آينه خويش را بنگرد. دوران "زور گفتن" تنها وقتي تمام خواهد شد كه دوران "زور شنيدن" تمام شده باشد.
روحانی بر سر دو راهی عارف/لاریجانی
دکتر رضا سراج در کانال تلگرامیاش مینویسد:
محمدعلی ابطحی در اینستاگرام خود نوشت : «اصرار بر رياست آقاي عارف بر پارلمان اصرار بر هويت اصلاح طلبي است. حداقل توقع اميد آفرينان رياست عارف است. و مهمتر از آن اهميت دادن به مردمسالاري است. رياست آقاي عارف با پشتوانه راي يك ميليون و ٢٠٠ هزار نفري در مقابل راي ١٦٠ هزاري اقاي لاريجاني، بهترين حرمت گذاري به مردم است. پيشنهاد اقاي لاريجاني براي رياست مجلس مثل پيشنهاد آيت الله جنتي براي رياست خبرگان است.»
چالش های روحانی
اصلاح طلبان از همان ابتدا، دولت روحانی را رحم اجاره ای برای تولد مجدد و بازگشت به قدرت می دانستند. اکنون با مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس دهم، آنان خود را تولد یافته احساس می کنند. هویت طلبی اصلاح طلبان بر سر ریاست مجلس دهم، سرآغاز چالش های روحانی خواهد بود. عبور روحانی از لاریجانی و تن دادن به ریاست عارف بر مجلس، روحانی را وادار به اصلاحاتیزه کردن دولت یازدهم و تغییرات وزرا و استانداران مطابق خواسته آنان خواهد کرد.
نتیجه
اصلاحاتیزه شدن دولت یازدهم، اولویت حوزه سیاسی و تبعات آن را به روحانی تحمیل می نماید. این آدرس غلط و غفلت از حوزه اقتصادی، ناکارآمدی دولت روحانی را تشدید و مردم را از وی ناامیدتر می سازد. از سوی دیگر تن ندادن روحانی به مطالبات اصلاح طلبان نیز پایگاه عاریتی اجتماعی وی را دچار مخاطره می کند. بنابراین روحانی بر سر دو راهی قرار گرفته است.